جدول جو
جدول جو

معنی پاس کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

پاس کشیدن
يمرّ
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
پاس کشیدن
Yawn
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پاس کشیدن
bâiller
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پاس کشیدن
あくびをする
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پاس کشیدن
gähnen
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
پاس کشیدن
позіхати
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پاس کشیدن
ziewać
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
پاس کشیدن
打哈欠
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به چینی
پاس کشیدن
bocejar
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پاس کشیدن
sbadigliare
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پاس کشیدن
bostezar
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پاس کشیدن
geeuwen
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به هلندی
پاس کشیدن
하품하다
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به کره ای
پاس کشیدن
หาว
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
پاس کشیدن
menguap
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پاس کشیدن
जमाना
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به هندی
پاس کشیدن
לפהק
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به عبری
پاس کشیدن
اکتانا
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به اردو
پاس کشیدن
হাই তোলা
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
پاس کشیدن
kupiga yawn
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پاس کشیدن
зевать
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به روسی
پاس کشیدن
esnemek
تصویری از پاس کشیدن
تصویر پاس کشیدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
پس رفتن، به عقب بازگشتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا کشیدن
تصویر پا کشیدن
پا بر زمین کشیدن و آهسته آهسته رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
بعقب بازگشتن. بقهقرا شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش کشیدن
تصویر پیش کشیدن
مطلب یا سخنی را بمیان آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشم کشیدن
تصویر پشم کشیدن
تفرقه و پریشانی انداختن در چیزی، هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
جار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان کشیدن
تصویر جان کشیدن
کشتن بیرون آوردن جان، عذاب دادن معذب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام کشیدن
تصویر جام کشیدن
ساغر کشیدن شراب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
بعقب کشیدن خم کردن سرش را پس کشید، بعقب باز گشتن بقهقرا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
پا کشیدن، فریفتن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
((کِ دَ))
از پا درآوردن
فرهنگ فارسی معین